من تنها کفشدوزکی هستم که خدارا دید

یا ضامن آهو

ترنم نسیم صبحگاحی امروز رسیدن به آرزوهایم را نوید داد میخواهم چشمان آهوان را در گرو گنبدش بگذارم میخواهم آهنگ زندگی را شاد بنوازم میخواهم جاده شب زندگی را با آهویی به صبح برسانم که تو ضامنش بودی میخواهم صبح فردای من و دوستانم با مهربانی تو پر باشد از آهوانی که فرشته هارا برای من و دوستانم به ارمغان میآورند میخواهم روز تولد تو رو زآمدن فرشته های آسمانی به این زمین خاکی را جشن بگیرم ای نجات دهنده آهو   ...
6 مهر 1391

دیگه صبرم تموم شده دیگه تنهایی خیلی اذیتم میکنه

آسمون پاییز تو تنهایی خیلی دلگیره بچه که بودم عین خیالم نبود که زمان داره چه جوری میگذره باز ی و شادی و شیطونی حالا که بزرگ شدم منتظر یه نشونه ای از بچگیم هستم یادمه تو یه غروب پاییزی دلم خیلی گرفته بود یادمه کلاس دوم ابتدایی با خالم تو خیابون بغل پارک شهر راه میرفتم که بهش گفتم عشق من از نور خورشید بالاتر است به خوشید نگاه کردم و اینو گفتم الان که به اون روز فکر میکنم میبینم اون روز هیچی از عشق نمدونستم اما الان آیا چیزی از عشق  حالیمه؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!! دوست دارم عزیزم فقط با عشق تو میتونم بار این تنهایی رو  به دوش بکشم خدایا تو این جاده زندگی ما فقط یه فرشته کم داریم مارو تنها نذار ...
5 مهر 1391

تولدت مبارک همسر مهربانم

امروز روز تولدت تو باز تنهایی ومن چقدر دوست داشتم امروز به تو فرشته ای هدیه دهم که تو را خوشحال کنم دستانم به اندازه لخت شدن درختان در زمستان خالیست    چقدر دوست داشتم امروز بهترین خبر زندگی را با دستانم به تو هدیه کنم اما چه کنم در دستانم فقط بارانی از اشک جاریست ومن جز این چیزی برایت در دستانم ندارم وقتی خورشید تابستانی آخرین نفسها را میزند و دیگر توان گرم کردن را از دست داده من توانای روشن کردن شمع تولدت نیستم  فرشته تنهایی من در آن بالا ایستاده وبه من مینگرد اما تا خدا نخواهد هیچ کاری از او ساخته نیست من تنهایم تو تنها و میدانم که فقط آمدن فرشته مهربانی میتواند بهترین هدیه تولد...
1 مهر 1391

تولدت مبارک همسر مهربانم

امروز روز تولدت تو باز تنهایی ومن چقدر دوست داشتم امروز به تو فرشته ای هدیه دهم که تو را خوشحال کنم دستانم به اندازه لخت شدن درختان در زمستان خالیست چقدر دوست داشتم امروز بهترین خبر زندگی را با دستانم به تو هدیه کنم اما چه کنم در دستانم فقط بارانی از اشک جاریست ومن جز این چیزی برایت در دستانم ندارم وقتی خورشید تابستانی آخرین نفسها را میزند و دیگر توان گرم کردن را از دست داده من توانای روشن کردن شمع تولدت نیستم فرشته تنهایی من در آن بالا ایستاده وبه من مینگرد اما تا خدا نخواهد هیچ کاری از او ساخته نیست من تنهایم تو تنها و میدانم که فقط آمدن فرشته مهربانی میتواند بهترین هدیه تولد امسالت ...
1 مهر 1391

تقدیم به خاله عزیز

هنوز  كوچ پرستو ها تمام نشده برايت مهمان آمد هنوز لالايي باد در كو چه پس كوچه هاي سكوت برگها را نرخسانده برايت مهمان آمد خداوندا صدايم را هنوز اولين روز پاييز نيامده شنيدي كم كم پرندگان براي فصل كوچ آماده ميشدند كه برايش مهمان آمد خاله عزيزم الان مهمان دار فرشته هاي آسمانيست هنوز هوا سرد نشده فصل پرواز فرشته ها آغاز شد خداوندا تا درختان سرو پيچك ها را تحمل ميكنند بارانت را بباران هنوز درختان شكوفه نزده برايت مهمان آمد خاله جانم رسيدن فرشته هايت به زمين مبارك باد هنوز هوا سرد نشده گرماي وجودت شكوفه هاي لبان مارا باز ميكند و قايق تنهايي يكي يكي مسافرانش را سوار خداوندا در اين مهر زي...
1 مهر 1391

تقدیم به خاله عزیز

هنوز كوچ پرستو ها تمام نشده برايت مهمان آمد هنوز لالايي باد در كو چه پس كوچه هاي سكوت برگها را نرخسانده برايت مهمان آمد خداوندا صدايم را هنوز اولين روز پاييز نيامده شنيدي كم كم پرندگان براي فصل كوچ آماده ميشدند كه برايش مهمان آمد خاله عزيزم الان مهمان دار فرشته هاي آسمانيست هنوز هوا سرد نشده فصل پرواز فرشته ها آغاز شد خداوندا تا درختان سرو پيچك ها را تحمل ميكنند بارانت را بباران هنوز درختان شكوفه نزده برايت مهمان آمد خاله جانم رسيدن فرشته هايت به زمين مبارك باد هنوز هوا سرد نشده گرماي وجودت شكوفه هاي لبان مارا باز ميكند و قايق تنهايي يكي يكي مسافرانش را سوار خداوندا در اين ...
1 مهر 1391
1